تهیه و تنظیم ـ عباس کرم الهی
سردار سید محمد باقرزاده، فرمانده کمیته جستوجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح به مناسبت سالروز میلاد پر خیر و برکت حضرت امام علی(ع) ، روز پدر و روز مرد در گفتگویی تلفنی با پایگاه خبری تحلیلی شوش نیوز ، خاطره ای از شخصی که از ملحق شدن به پدران آسمانی محروم شد اشاره کرد .
سردار در این گفتگو اظهار داشت : خدا رحمت کند شهیدسیدمحمدباقرحکیم رئیس مجلس اعلاء انقلاب اسلامی عراق را که در چند سال قبل ودراول ماه رجب ،در جریان حمله انتحاری دشمن و پس از اقامه ی نمازجمعه در صحن مرقد مطهر امیرالمومنین علی (ع) به همراه جمعی ازنمازگذاران (قریب به هفتاد نفر) مظلومانه به شهادت رسید.
وی افزود : این شهید والامقام پس از به شهادت رسیدنِ یکی از دوستان و همرزمان ما که در زمینه ی هنری دستی داشت از طرف سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی برای تهیه ی مستندی پیرامون کم و کیف «شهادت شهیدسیدمحمدباقرحکیم رئیس مجلس اعلاء انقلاب اسلامی عراق» عازم عراق می شود وبا تنی چند ازشهودِ صحنه ی شهادت ؛ مصاحبه ای ترتیب داد .
سردار پاسدار باقرزاده افزود :گ این همرزم نقل می کند: «دربین مصاحبه شوندگان مرد میانسالی که بر اثر انفجار درآن صحنه، جانباز شده بود مطلب کاملا متفاوتی نسبت به دیگران بیان کرد، او که یک فرد به اصطلاح پادو و شاگرد مغازه در کوچه بازار نجف بود چنین می گوید» : " بعد از حادثه ی انفجار، موج انفجار مرا چندین متر به هوا پرتاپ کرد، درهمین حین پرده ها و حجاب های برزخی به کنار رفتند و دیدم مولانا امیرالمومنین علی (ع)بر بالای صحن مطهر علوی قراردارند و آغوش مبارکشان را بازکرده ویکی پس از دیگری شهیدان حادثه ی انفجار، با ایشان مصافحه نموده با دستان پرلطف حضرت به سوی آسمان فرستاده شده وعروج می کنند،" یادم هست که اولین شهیدی که با امام علی(ع) مصافحه کرد و آن حضرت او را به سینه فشرد وبه آسمان فرستاد «شهید آیت الله سید محمدباقر حکیم (رضوان الله تعالی علیه ) بود، »پس ازمصافحه وعروج شهداء نوبت به من رسید، و این در حالی است که آغوش حضرت برای من بازشده بود و منتظر است، دراین اثناء تعلقات مادی ازقبیل «زن و فرزند» مانع شد وبه حضرت عرض کردم: «آقا جان من ده الی دوازده تا بچه دارم ! »آقا درپاسخ فقط یک کلمه با همان لحن کوچه و بازار نجف فرمودند" کیفک" یعنی : هر طور میل داری وبه اصطلاح دوست داری ومی خواهی!! یعنی : «شهادت که زوری نیست!!» آری این مرد درادامه ودرحالی که به شدت محزون و تمامی پهنای صورتش از اشک تَر شده بود اینگونه ادامه داد: «با گفتن جمله عامیانه وخودمانی ازسوی حضرت که البته جمله ادبی آن می شود (عَلی کیفک) من بامُخ خوردم زمین و بیهوش شدم و لحظاتی بعد خود را برروی تخت بیمارستان دیدم اما دیگر ازامام علی(ع) و آغوش گرم او خبری نبود ومن ماندم وتعلقات سنگین دنیایی ! اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا بحق مولانا علی بن ابیطالب علیه السلام/ والسلام