عضو شوید
عضویت سریع
آمار مطالب
آمار بازدیدتهیه و تنظیم ـ عباس کرم الهی
ساعت 20:30 یکشنبه 14 مهرماه1398 همزمان با سالروز شهادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) به روایتی و روز بزرگداشت سلمان فارسی ، به همت مجمع 
اهل بیت و با همکاری بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان شوش و مدیریت ایثارگران تیپ حضرت مهدی(عج) نزسا ، صدو پنجاه و نهمین شهد صلوات در منزل ایوب ندایعلی به نیت «مادر شهیده ربابه قربانی و دو فرزندش ، شهید غلامرضا و شهیده زهره ندابعلی» برگزار شد .
به گزارش شوش نیوز ؛ جانباز و آزاده ، سرهنگ پاسدار علی احمدی ضمن عرض تسلیت به مناسبت ایام سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و دیگر یاران با وفایش به دو موضوع و رخدادمهم در 8 مهر1359 برای شهرستان شوش اشاره کرد و گفت : صبح روز چهارشنبه هشتم مهر1359 اولین تقابل مدافعان شوش با دشمن بعثی به فرماندهی غلامعباس قلاوند در کنار بیشه و ساحل رودخانه ی کرخه و ساعت 16:30 همین روز دو تا چهار فروند میگ از نیروی هوایی حزب بعث عراق مناطق مسکونی واقع در پشت کارخانه ی یخ را بمباران نموده که منجر به شهادت 16 نفر از سه خانواده ی « قربانی ـ ندایعلی و یگاه » شدند .
وی افزود : اما قبل از این که به این دو موضوع بپردازم می خواهم به این نکته اشاره کنم که از دوشنبه31 شهریورماه1359 حزب بعث عراق ؛ طولانی‌ترین جنگ متعارف در قرن بیستم میلادی و دومین جنگ طولانی این قرن پس از جنگ ویتنام که هشت سال به طول کشید را به ایران تحمیل کرد ؛ پس از آغاز حمله زمینی گسترده به مرزهای ایران ؛ با ۱۲ لشکر و ۱۰ تیپ ، عراق در یک دوره ی حدودا دوماهه موفق شد شهرهای « قصرشیرین، نفت شهر، سومار، مهران، موسیان، سوسنگرد، هویزه و خرمشهر» را تصرف کند، «آبادان» را به محاصره درآورد و «اهواز، شوش ، دزفول و اندیمشک» را در تیر رس توپخانه و در خطر سقوط قرار دهد. مجموع مناطقی که عراق در این دوره تصرف کرد «حدود ۱۵هزار کیلومتر مربع و در سه استان کرمانشاه، ایلام و خوزستان» بود.اما من می خواهم فقط به جبهه ی شوش اشاره کنم .
.jpg)
سرهنگ احمدی در ادامه خاطر نشان نمود : با شروع جنگ تحمیلی ، سپاه سوم ارتش عراق شامل «۳لشکر زرهی و ۲لشکر مکانیزه» هجوم خود را از چند محور آغاز کرد. لشکر ۱۰زرهی ارتش عراق توانست در طی ۶ روز ۸۰ کیلومتر به داخل مرز ایران پیشروی کند و نیروهایش را در تا سایت چهار و پنج به طرف پل نادری پیش برده و مستقر کند. لشکر ۱مکانیزه عراق نیز با وجود مقاومت های مدافعان شوش که به آن اشاره کردم توانست تا شنبه پنجم مهر1359 در ساحل رودخانه ی کرخه و در 7کیلومتر شهر شوش مستقر شود.
.jpg)
سرهنگ پاسدار علی احمدی در ادامه یادآور شد : در چند روز اول مهر که دانش آموزان به مدرسه می رفتند صدای توپ و تانک های عراقی ها در شهر به گوش می رسید و همه خبر داشتند که یک اتفاقی در جریان است ، مردم نگران بودند که در آینده چه خواهد شد ، عده ای از بچه های سپاه ، بسیج و بچه های دبیرستانی در محلی که به اکباتان معروف بود و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سپاه در آن مستقر بود جمع می شدیم و حدود ساعت 12 به خانه ها برمی گشتیم ، تا یکی از این روزها رفت و آمدها به سپاه زیاد شده بود ساعت 10صبح یک سیمرغ وارد مقرر سپاه شد و پس از دقایقی راننده ی آن آمد و گفت : « هرکسی که شنا بلد است سوار شود» ، به اتفاق شهید عباس احسانی فر و شهید حسن مجدیان و چند نفر دیگر که سن و سال آنچنانی نداشتیم برای کنجکاوی سوار وانت شدیم و خبر نداشتیم که کجا قرار است برویم و برای اولین بار به سمت کرخه رفتیم ، یک وضعیت و شرایط عجیبی حکم فرما بود ؛ تمام نیروها تا مقاومت کرده بودند اما دشمن تا دندان مسلح بود و به همین خاطر نیروهای ارتشی که عقب نشینی کرده بودند تعدادی از آنها مجبورشده بودند با ماشین به آب بزنند و در نتیجه گیر افتاده بودند و امکان تردد در این رودخانه با ماشین اصلا امکان پذیر نبود چون یک رودخانه ی وحشی و خروشان بود ؛ متوجه شدیم ما را به این خاطر به ساحل رودخانه ی کرخه آورده اند که نیروهای ارتشی را از مرگ نجات دهیم .
احمدی در تکمیل سخنان خود گفت : مرد میان سالی به نام « نادر سیلانی»که از طریق ماهیگیری و فروش آن ماهی ها امرار معاش می کرد گفت : « باید با استفاده از طناب نیروها را نجات دهیم» ، لذا چند نفر از آنهایی که شنا بلد بودند با هزار زحمت یک سر طناب را به طرف نیروهایی رساند که از ترس این که غرق نشوند خود را به ماشین ها چسبانده بودند و یک سر دیگر طناب را همان مرد میان سال به تنه ی درختی تناور محکم بست و به این روش خیلی از نیروهای ارتشی خود را به این سوی رودخانه رسانده و از مرگ نجات یافتند ، در واقع این تنها روشی بود که این مرد ساده زیست به کار گرفته شد ، این مرد غیور نهایتا به درجه ی رفیع شهادت نائل گردید .
این جانباز و آزاده ی سرافراز شوشی در تکمیل سخنان خود اظهار نمود : ساعت 11 روز یکشنبه ششم مهرماه1359 دو هواپیما از بالای سرمان گذشته و دیوار صوتی را شکستند و به شوش آمده و با مسلسل کالیبر م ۳۰ میلی‌متری اطراف ترمینال فاطمی شوش را تیراندازی کرد که در این تیراندازی فریدون سالارورندی اولین جانباز درون شهری مجروح و پایش قطع شد .
احمدی یادگارهشت سال دفاع مقدس شهرستان شوش در ادامه به مقاومت 15 پاسدار و بسیجی که به فرماندهی اولین جانباز شهرستان شوش غلامعباس قلاوند در مقابله ی رو در رو با ارتش حزب بعث در ساحل رودخانه ی کرخه اشاره کرد و گفت : به گفته ی همین جانباز ؛ وقتی که نزدیک رودخانه شده و درختها را که رد می کنند انبوهی از نیروهای نظامی دشمن آن طرف رودخانه کرخه مشاهده می کنند ، عده ای هم در رودخانه شنا می کنند، نیروهای ما یک آر پی جی 7 در اختیار داشتند که قلاوند آن را در اختیار داشته و چند اسحله ی ژ ـ سه و ام یک در دستان دیگر نیروها قرار داشت . قلاوند دستور آتش می دهدو در نتیجه آنهایی که در رودخانه در حال شنا بودند فرار را بر قرار ترجیح داده و به تپه ها پناه بردند و در این نبرد که ده دقیقه بیشتر نبود عراقی ها فکر کردند که چند لشکر آن سوی رودخانه ی کرخه در کمین آنهاست لذا در تپه ها و شیارهای منطقه ی عملیاتی فتح المبین به مدت 18 ماه تا قبل از عملیات فتح المبین زمین گیر شدند.
خیلی ها کوتاهی کردند از این کار چرا که احتمال می دادند نیروهای خودی باشند و هنوز باور نمی کردند که دشمن به این زود ی به رودخانه کرخه برسد من که در شلمچه بودم با سبک لباس و تجهیزات و قیافه عراقی ها آشنا بودم گفتم که اینها نیروهای عراقی هستند .غلامعباس قلاوند در این عملیات مورد اصابت گلوله تیربار (گرینف) که روی تانک نصب شده بود ، قرار گرفت و مجروح شد و از ناحیه ی کمر قطع نخاع شد و اکنون 39 سال است که بر روی ویلچر زندگی می کند .
وی افزود : اما حادثه ی اصلی که در روز یکشنبه 8 مهرماه1359ساعت 16:30 برای شوش اتفاق افتاد ؛حمله ی هوایی دو تا چهار فروند میگ عراقی بود که منطقه ی پشت کارخانه ی یخ را بمباران نمود و در این حادثه دردناک وقتی که مردم در صحنه حضور یافتند و با دست آوار را از روی اجساد بلند می کردند 16 نفر از سه خانواده ی « قربانی ، ندایعلی و یگاه » به درجه ی رفیع شهادت نائل شدند و شهیده ربابه قربانی فرزند محمود متولد سال 1336 (23 ساله) و دو فرزندش «غلامرضا و زهره ندایعلی» سه نفر از این شهدا هستند که در واقعه شهیده زهره ندایعلی فرزند رجبعلی متولد سال 1355 (4 ساله) و شهید غلامرضا ندایعلی فرزند رجبعلی متولد سال 1357 (2 ساله) خردسال ترین شهدای بمباران هوایی شهرستان شوش می باشند .
سرهنگ پاسدار علی احمدی در بخش پایانی سخنان اظهار داشت : دوشنبه 9 مهرماه 1398 پیکر پاک این شهدای والامقام در گلزار شهدا ی شوش به خاک سپرده شدند که البته من از نحوه ی این تشییع در کتابی که زیر چاپ دارم چون اطلاعی ندارم مطلبی را ننوشته ام که به محض تکمیل شدن اطلاعات این موضوع را تکمیل خواهم کرد چون در همین روز که در واقع دهمین روز از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود ؛ شوش مورد آماج گلوله های «توپ ، تانک و خمپاره» قرار گرفته بود و مردم خانه و کاشانه ی خود را ترک به برخی با پای پیاده و عده ای هم با وسیله ی نقلیه به منطقه ی صنعتی هفت تپه ، شهرک های توابع شهرستان دزفول و یا دیگر استان ها مهاجرت می کردند .
در ادامه بهار کلاهچی دختر نوجوان و فرزند برادر پاسدار رضا کلاهچی فرازی از زبان حال حضرت رقیه (س) را قرائت نمود و حاضر را در سوگ این دختر سه ساله ی امام حسین(ع) فرو برد .
حاج ناصر پیوست مدیر مجمع اهل بیت ضمن قدردانی از سرهنگ پاسدار علی احمدی ابتدا به قید قرعه بخش زیارت نیابتی همراهان شهد صلوات را اجرا نمود و در نتیجه برای « خانواده ی شهید محمد حیوری ، سرهنگ صالح اسماعیلی فر ـ خواهران نهج البلاغه ی شهرستان شوش ، خانواده ی مهدیه استکی استاد حوزه از استان اصفهان و خانواده ی رحمتی از شهرک شهید محمد منتظری از توابع شهرستان دزفول » آنهایی که هم اکنون در کربلای معلا حضور دارند زیارت نیابتی را انجام می دهد .
مدیر مجمع اهل بیت(ع) سپس ضمن ذکر مصیبت در وصف حضرت رقیه(س) گفت : برای شادی روح این شهدای مجلس به نام چه در این مراسم و چه از طریق فضای مجازی از اقصی نقاط کشور در مجموع 1569952 صلوات قرائت شده است .
از دیگر برنامه های این آیین می توان به «قرائت زیارت عاشورا توسط فرامرز بهرامی معاونت اداره ی صمت و اهدا یک جلد کتاب از مجموعه کتاب های استاد جعفر دیناروند توسط مجمع اهل بیت به حاج رجبعلی ندایعلی پدر شهیده زهره و شهید غلامرضا ندایعلی و همسر شهیده ربابه قربانی» اشاره کرد .
شایان ذکر است صد و شصت امین آیین شهد صلوات روز یکشنبه 21 مهرماه1398 ساعت 21:30 در خیابان ساحلی ـ نرسیده به آستان مقدس حضرت دانیال نبی(ع) ـ حسینیه ی هیئت زنجیرزنان دانیال نبی(ع) به نیت «شهید عبدالرضا چاهیده» برگزار می شود .
