آئین سوگواری اباعبدالله الحسین(ع) ،شب عاشورا در مصلی شوش برگزارشد
منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 819
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 9

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز :
:: باردید دیروز :
:: بازدید هفته :
:: بازدید ماه :
:: بازدید سال :
:: بازدید کلی :
نویسنده : عباس کرم الهی
سه شنبه 19 شهريور 1398

تهیه و تنظیم ـ عباس کرم الهی

ساعت 21:30 دوشنبه 18شهریورماه 1398 ، هم زمان با شب عاشوعای حسینی ، به همت هیئت رزمندگان و عاشقان ثارالله و ستاد برگزاری نماز جمعه ، آیین سوگواری سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) برای دهمین شب متوالی در  شبستان مصلی شوش برگزار شد .

به گزارش شوش نیوز ، حجت الاسلام عبدالکریم بهجت پور ، مدیر حوزه های علمیه خواهران در آغاز سخنان خود فرا رسیدن شب عاشورا را به عزاداران حسینی شهرستان شوش ، رزمندگان هشت سال دفاع مقدس ، مدافعین حرم ، جانبازان ،آزادگان و ایثارگران ، خانواده های معزز و معظم شهدا تسلیت گفت و از هیئت رزمندگان و عاشقان ثارالله و ستاد برگزاری نماز جمعه ی شهرستان شوش به عنوان بانیان برگزاری سلسله سوگواری ها در دهه ی اول محترم قدردانی نمود .

وی در ادامه به مهمترین کار انبیاء و اولیاء اشاره کرد و گفت : کاربزرگی که انبیاء و اولیاء(ع) داشته اند این بود که ارتباط بشر با عالم معنا را برقرار نمایند و مهمترین پنجره ای که به روی ما باز کردند ارتباط با خدا به عنوان پروردگار بود . «رب» ، صاحب اختیاری است که در مورد ما تصمیم می گیرد و به انسان می گوید چگونه باش ، چه کاری را انجام بده و کدام کار را انجام نده ، اولین موضوعی که نسبت به شناخت رب اتفاق می افتد نماز وپرستش است که در آن انسان اظهار بندگی  و اطاعت می کند . همه ی اقداماتی که در نماز از «وضو ، رکوع ، سجده ، قیام و....» که هر کدام  از این موضوع ها دارای معنای خاصی است ، اگر این رابطه به خوبی برگزار شود و انسان به مقام عبادت برسد و روی سکویی قرار گرفته تا او را به معراج اوج خواهد داد ، او را مقرب درگاه خدا می کنند و اگر انسان به مقام عبودیت برسدبه دنبال آن اتفاقات دیگری خواهد افتاد ، جامعه آرمانی که اسلام ترسیم می کند جامعه ای است بر محور انسان کامل؛ یعنی در واقع جامعه ای است که اساس آن بر کمال و تحول انسان است؟ ؛روایات متعددی که در زمینه عصر ظهور وارد شده اند، غالبا اشاره به تحول و تکامل انسان در آن عصر دارند؛ مانند روایت امام باقر(ع) که می فرماید: «إذا قام قائمنا وضع اللّه یده علی رؤوس العباد فجمع بها عقولهم و کملت به أحلامهم » یا روایات دیگری که در آنها از زنده شدن انسان و جهان پس از ظهور سخن گفته شده و عصر ظهور را عصر زنده شدن و حیات دوباره یافتن انسان و جهان معرفی کرده اند؛ مانند روایتی که آن هم از امام باقر(ع) نقل شده و در آن آمده است: «یحییها(الأرض) اللّه عزّوجلّ بالقائم بعد موتها» و به همین دلیل هم در دعای عهد از خداوند می خواهیم که بندگانش را با ظهور امام مهدی(ع) زنده سازد «و أحی به عبادک». بنابراین آیا می توانیم بگوییم مهم ترین تحولی که در عصر ظهور رخ می دهد «زنده شدن انسان و دست یافتن او به حیات واقعی و حیات طیبه است» و مابقی تحولاتی که در جهان، در عالم ماده و در ظواهر زندگی انسان ها رخ می دهد، همه به تبع همین تحولی است که ابتدائا در انسان رخ داده است ، پدیده ی ظهور در اصل برای این واقع می شود که انسان کامل و انسان دست یافته به حیات طیبه به وجود آید و محقق شود و وقتی این انسان کامل با همه ویژگی هایی که دارد به وجود آمد، همه جهان همراه او می شود و زمین همه نعمت های خود را در اختیار او قرار می دهد .

وی افزود : بزرگترین شعاری که به ما یاد داده اند این است که بدانید پشت این آدم صالح در غیب خبرهایی است و این خبرها شامل «عصر پروردگار ، معاد ، قرآن ، رسالت و..... » می باشند .و من در این فرصت اندک فقط به «عبودیت» به عنوان یکی از مهمترین مسائل می پردازم که اگر این مهم اتفاق بیافتد جامعه متحول خواهد شد .

حاج آقا بهجت پور در عنوان عنوان نمود : خداوند در سوره ی فرقان می فرماید : « کسانی که به وحدانیت خدا توجه دارند ، همه چیز این هستی را انتفاعی از نعمت های حضرت حق می بینند و از این طریق جذب خداوند متعال می شوند و او را اطاعت و عبادت می کنند در «منش و رفتارشان» تغییراتی به طور طبیعی ایجاد می شود . » نمی فرماید : عبادالرحمان این کارها را انجام دهند و این کارها را انجام ندهند . در قرآن‏کریم توصیف ویژه‏ای از «عبادالرحمن» بیان شده است و از اینان به‏عنوان گروهی که نسبت به دیگر مؤمنان برترند و اهل ایمان و عمل‏اند، یاد شده است، اینان به سبب رحمت خاص خداوند عظیم، رستگار می‏شوند و لایق آن گشته‏اند که به خاطر جایگاهی که کسب کرده‏اند عنوان «عبادالرحمن» را از آن خود کنند.در آیات 75 و 78 سوره ی فرقان آمده است : « أُولَئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا وَيُلَقَّوْنَ فِيهَا تَحِيَّةً وَسَلَامًا ـ خَالِدِينَ فِيهَا حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا /// اينانند كه به پاس آنكه صبر كردند غرفه های بهشت پاداش خواهند يافت و در آنجا با سلام و درود مواجه خواهند شد ـ در آنجا جاودانه خواهند ماند چه خوش قرارگاه و مقامى .» خداوند مهربان صفت رحمت را از آن خود گردانیده و خود را به‏عنوان «ارحم‏الراحمین» وصف می‏کند و قطعاً او بهترین رحم کنندگان است. بخاری و مسلم از ابی‏هریره روایت کرده‏اند: پیامبر اکرم(ص) خواست حد و حدود عظمت خداوند تبارک و تعالی را به نسبت رحمت‏های موجود میان مخلوقات  اگر قابل جمع کردن باشد  برشمرد، ایشان فرمودند: «خداوند صد رحمت دارد و تنها یک رحمت از آن صد رحمت را میان مخلوقات اعم از جنیان و انسان‏ها و حیوان‏ها نازل گردانیده است و به وسیله ی آن یک رحمت است که مخلوقات به یکدیگر محبت می کنند و به وسیله ی آن حیوان به فرزندش گرایش دارد و به آن محبت می‏کند و خداوند بزرگ 99 رحمت باقی را برای روز قیامت کنار گذاشته است تا به وسیله ی آن بر بندگان خود رحم و عطوفت نماید.»

وقتی این ارتباط با معنا کنار گذاشته شد ؛ بچه را می گوییم نماز بخوان در حالی که بچه نماز را ضایع می کند ، بحث اصلی من  امشب همین موضوع است «30000نفر به نام دین ، به ظاهر مسلمان دور اباعبدالله را گرفته اند و ایشان و دیگر یارانش را به شهادت رسانده اند» ؛ چه اتفاقی افتاده است ؟مشرک که نبودند، کافر که نبودند ، اهل دین و مذهب دیگه ای که نبودند ؛ همین مسلمانان بودند ؛ از امام سجاد (ع) سئوال شد : « بزرگترین شما برای کربلا چیست » فرمود : « این است که 30000نفر از امت جدم به نام اسلام فرزند پیامبر را کشتند .» این مهم است ، چه اتفاقی می افتد ؟ که صورت اسلام باقی می ماند و سیرت اسلامی کنار گذاشته می شود ، این یک خطر بسیار بزرگی است که در نهایت کار را به جایی می رساند که واقعه ی کربلا رقم بخورد ؛ ما باید این مسئله را حل کنیم و از خود بپرسیم «چه اتفاقی افتاد ؛ حسین ابن علی(ع) با آن همه گوهر ناب فدوی دین شوند ؛ برای این که اسلام در بین مسلمانان نگه دارند ؟» این سئوال نیاز به پاسخ دارد .

وی برای پاسخ به سئوالی که مطرح کرد با تأسی از تاریخ اسلام گفت : زمانی که پایه ی دین اسلام به دست نبی مکرم اسلام(ص)  بنیان نهاده شد، بنی امیّه مخالفت با آن حضرت و دین نوپای او را آغاز کردند، اما با مقاومت پیامبر(ص) و یارانش آنان تسلیم شدند و به اسلام گرویدند، ولی منتظر فرصتی بودند تا دوباره به جایگاه خود برگردند. این فرصت با به خلافت رسیدن عثمان فراهم شد. بدعت در دین یکی از حرکت های تبلیغی امویان بود. از نیمه دوم دوران خلافت خلیفه سوم تا پایان دوران حکومت معاویه به تدریج بسیاری از اصول و ارزش های اسلام تعطیل شد و بدعت هایی در دین پدیدار گشت. این بدعت ها آنقدر زیاد و آشکار بود که عایشه درباره آن گفت: «پیراهن رسول خدا هنوز نپوسیده، ولی تو سنّت او را از بین برده ای!» حکومت معاویه آکنده از انواع انحرافات و خلاف ها در ابعاد مختلف بود. در ایام خلافت خود، چهل روز در نماز جمعه صلوات بر رسول خدا(ص) را ترک کرد؛ وقتی علت را پرسیدند، گفت: نام پیامبر(ص) را بر زبان جاری نمی کنم تا اهل بیت او بزرگ نشوند. هم چنین برخی احکام حج را عملاً تغییر داد و موقع احرام بر خود عطر زد.

حجت الاسلام عبدالکریم بهجت پور افزود : در عصر امام حسین (ع) به خصوص در سال های آخر امامت ایشان، بیشتر صحابه پیامبر از دنیا رفته بودند و اکثر مسلمانان این دوره به خصوص در شهرهای تازه مسلمان، نه رسول خدا(ص) را دیده بودند و نه صحابه نیک اندیش و درست کردار پیامبر(ص) را! بدین روی هر آن چه از طرف خلیفه حاکم و اطرافیان اعمال می شد، به اسم اسلام و دین تجلّی پیدا می کرد و ظهور بدعت ها اصل و پایه دین و تعالیم اصیل آن را مسخ می‌نمود. امام حسین (ع) با این واقعیّت تلخ روبه رو بود که اسلام دگرگون شده و هرچه به نام اسلام مطرح و ترویج می شود، کاملاً خلاف اسلام است. اسلام اموی مسلّط است و سلطنت معاویه و یزید هر قدر مجال و قدرت بیشتری می یابد. حقیقت اسلام را بیشتر تحریف می نماید و تحریف مکتب بدترین خطر برای آن است، لذا آن حضرت یکی از دلایل مهم قیام خود را مبارزه با بدعت و احیای سنّت نام برده و در نامه ای که به برخی از بزرگان بصره نوشت، هدف خود را این چنین بیان می کند: «....و انا ادعوکم الی کتاب اللّه و سنّة نبیّه فانّ السّنّة قد امیتت و انّ البدعة قد احییت و ان تسمعوا قولی و تطیعوا امری اهدکم سبیل الرّشاد و السّلام علیکم و رحمة اللّه؛ /// من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) دعوت می کنم، زیرا سنت نابود شده و بدعت زنده شده است. اگر سخنم را بشنوید و از من اطاعت کنید، شما را به راه رشد و بالندگی هدایت می کنم، درود خدا بر شما باد!» در عصر سید الشهدا(ع) وضع اسلام، مسلمانان و حکومت به حدی آشفته و غیر قابل پذیرش شده بود که وظیفه هر مسلمانی اظهار مخالفت و جلوگیری از آن انحراف و سقوط بود.

مدیر حوزه‌های علمیه خواهران کشور «فرقه گرایی ـ شکستن حرمت احکام اسلام ـ نفی اندیشه‌ها و ارزش‌ها ـ از بین رفتن روحیه حق گرایی ـ ستم پذیری ـ استفاده ابزاری از دین ـ جاه طلبی ـ دنیا طلبی و.... »را از دیگر دلایل قیام امام حسین(ع) دانست .

وی با اشاره به حدیثی از امام صادق(ع) پیرامون صبر در مقابل امتحانات و آزمایش های الهی خاطر نشان نمود : امام صادق (ع)  می فرماید : «عَنْهُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ : اَلصَّبْرُ مِنَ اَلْإِيمَانِ بِمَنْزِلَةِ اَلرَّأْسِ مِنَ اَلْجَسَدِ فَإِذَا ذَهَبَ اَلرَّأْسُ ذَهَبَ اَلْجَسَدُ كَذَلِكَ إِذَا ذَهَبَ اَلصَّبْرُ ذَهَبَ اَلْإِيمَانُ /// صبر نسبت به ايمان همانند سر نسبت به بدن است،چون سر نباشد تن هم نخواهد بود،همچنين هر گاه صبر نباشد ايمان هم نيست.» خیلی ها آغاز خوبی دارند اما انتها و عاقبت خوبی ندارند ، خیلی ها بابت عقیده ای که ابراز کرده اند وقتی که به در و دیوار می خورند و به اصطلاح عرفی مشت و لگد می خورند پس می زنند ؛ خیلی ها وقتی در برابر جذبه های « جاه طلبی ، شهرت طلبی ، شهوت رانی ، موقعیت های مالی ، فرصت های فسادی و...» قرار می گیرند پس می زنند  .

بهجت پور برای تکمیل  سخنان خود با اشاره به یک رباعی از مولانا یادآور شد : مولانا می گوید ؛« وقت خشم و وقت شهوت مرد کو/طالب مردی دوانم کو به کو/کو درین دو حال مردی در جهان/تا فدای او کنم امروز جان» آن که مهم است اینجاست ، کی پای این حرف می ماند ؟ خدای متعال از امتحان کردن ما کوتاه نمی آید ، هر مقداری که رابطه ی ما با معنا بیشتر قطع شود ، بروز و اقدامات معنوی ما حاشیه می رود ، حتی عمل دینی ما رو به ضایع شدن می رود . چرا خداوند بدترین توهین ها را به اهل دین ها کرده است؟ وای به نمازگزارانی که از اصل نماز یا بی اطلاع هستند و یا گاهی می خوانند و گاهی نمی خوانند ، نماز را جدی نمی گیرند و اصلا نماز را در زندگی مهم نمی دانند ؛ به عالم دین که می رسند ، شما در خواب وقتی که می بینید یک سگی گاز می گیرد و یا واق واق می کند تعبیر آن  یک عالم بد زبان است ، «بَلعم باعورا» عالمی معاصر حضرت موسی (ع) و برخوردار از آیت الهی بود که بر اثر پیروی از شیطان و هوای نفس به گمراهی و انحطاط گرایید ؛ نام بَلعم باعورا از اَعلام غیر مصرّح قرآن (صریحاً در قرآن نیامده است) است. همه مفسران شیعه  و سنی هرچند با دیدگاهی متفاوت، در آیات 176 و175 از سوره اعراف به سرگذشت بلعم باعور این چنین پرداخته است «واتلُ عَلَیهِم نَبَاَ الَّذی ءاتَینـهُ ءایـتِنا فَانسَلَخَ مِنها فَاَتبَعَهُ الشَّیطـنُ فَکانَ مِنَ الغاوین ـ  ولَو شِئنا لَرَفَعنـهُ بِها ولـکِنَّهُ اَخلَدَ اِلَی الاَرضِ واتَّبَعَ هَوهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الکَلبِ اِن تَحمِل عَلَیهِ یَلهَث اَو تَترُکهُ یَلهَث ذلِکَ مَثَلُ القَومِ الَّذینَ کَذَّبوا بِـایـتِنا فَاقصُصِ القَصَصَ لَعَلَّهُم یَتَفَکَّرون /// و خبر آن كس را كه آيات خود را به او داده بوديم براى آنان بخوان كه از آن عارى گشت آنگاه شيطان او را دنبال كرد و از گمراهان شد ـ و اگر مى‏ خواستيم قدر او را به وسيله آن آيات بالا مى ‏برديم اما او به زمين =دنيا گراييد و از هواى نفس خود پيروى كرد از اين رو داستانش چون داستان سگ است كه اگر بر آن حمله‏ور شوى زبان از كام برآورد و اگر آن را رها كنى باز همزبان از كام برآورد اين مثل آن گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند پس اين داستان را براى آنان حكايت كن شايد كه آنان بينديشند . »در این آیات، سخن از حکایت مردی است که به سبب دست یافتن به مراتب نسبتاً بالایی از علم و معنویت، از برخی مواهب خاص الهی برخوردار بوده و می‌توانسته بر اساس آن به مراتب برتری نیز دست یابد؛ اما پیروی از شیطان و خواهش نفسانی، وی را به تکذیب آیات الهی واداشت و در نتیجه او مواهب یاد شده را از دست داد و در جرگه گمراهان درآمد.

وی سپس بی توجهی به نماز و  رو آوردن به شهوت رانی را دو رکن اصلی  نابود کردن جامعه دانست و در این راستا اظهار نمود : ظالم کردن نماز و پیروی نمودن از شهوت رانی ، همین دو مورد جامعه را به زمین می زند ؛ شهوت پرستی مانع خودسازییکی از موانع بزرگ خودسازی که ناشی از هواس نفس است، میل افراطی به شهوت جنسی است. غریزه جنسی یکی از نیرومند ترین غرایز انسان است که اگر تعادل آن حفظ شود وسیله ای برای زندگی و پیشبرد اهداف مادی و معنوی می تواند باشد، اما در صورتی که به افراط کشیده شود، مانع بزرگی بر سر راه رشد انسانی است و آدمی را به وادی حیوانیت می کشاند. غریزه جنسى یکى از خواص طبیعى انسان است و انسانى که از نظر جسمى و روحى سالم باشد داراى چنین کششى مى باشد و این خود یکى از نعمت هاى خدادادى به بشر است. در نتیجه آن چه تا حدى مقدور است کنترل آن و استفاده صحیح و معقول از این میل است و این که انتظار داشته باشیم با رعایت نکات اخلاقى و عرفانى به کلى نسبت به این مسأله بى احساس شویم، انتظارى واقع بینانه نیست. امیرالمؤمنین حضرت امام علی(ع) می فرمایند:«الشهوات سموم قاتلات /// ،شهوت ها،زهرهای کشنده است » که شخصیت و ایمان و مروت و اعتبار انسان را نابودمی سازد. در حدیث دیگری از همین امام همام آمده است:«الشهوات مصائدالشیطان /// شهوات دام های شیطان است.» که انسان ها را به وسیله آن در هر سن و سال و در هر زمان و مکان صید می کند.و بالاخره امیر مؤمنان امام علی(ع)می فرمایند:«اهجروا الشهوات فانها تقودکم الی رکوب الذنوب و التهجم علی السیئات /// از شهوات سرکش بپرهیزید که شما را به ارتکاب انواع گناهان و هجوم بر معاصی می کشاند.» حافظ ، شاعر ایرانی در غزل شماره ی 340 خود  سروده است : « من که از آتش دل چون خم می در جوشم / مهر بر لب زده خون می‌خورم و خاموشم / قصد جان است طمع در لب جانان کردن / تو مرا بین که در این کار به جان می‌کوشم / من کی آزاد شوم از غم دل چون هر دم / هندوی زلف بتی حلقه کند در گوشم / حاش لله که نیم معتقد طاعت خویش / این قدر هست که گه گه قدحی می نوشم / هست امیدم که علیرغم عدو روز جزا / فیض عفوش ننهد بار گنه بر دوشم / پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت / من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم / خرقه پوشی من از غایت دین داری نیست / پرده‌ای بر سر صد عیب نهان می‌پوشم / من که خواهم که ننوشم به جز از راوق خم / چه کنم گر سخن پیر مغان ننیوشم / گر از این دست زند مطرب مجلس ره عشق / شعر حافظ ببرد وقت سماع از هوشم »

مدیر حوزه های علمیه ی بانوان ایران اظهار داشت : گم کردن هدف غیر از گمراهی است ؛ یک چیزی جلوی ما می گذارند و ما هم باید به دنبالش برویم ، آدم و هوا که راه را گم کردند بر سر زبان ها  افتاده است که هدف را گم کرده اند در صورتی که اصلا چنین نیست ، آنچه از آیات قرآن در سوره های «بقره، اعراف و طه» در بیان داستان خلقت حضرت آدم (ع) برمی آید این است که: «آدم (ع) در اصل و در آغاز برای این خلق شده بود که در زمین زندگی کند و نیز در زمین بمیرد، منتهی راه زمینی شدن آدم (ع) همین بوده که نخست در بهشت منزل گیرد، و برتریش بر ملائکه، و لیاقتش برای خلافت اثبات شود، و سپس ملائکه مأمور به سجده برای او شوند، و آنگاه در بهشت منزلش دهند» و از نزدیکی به آن درخت نهیش کنند و او (به تحریک ابلیس) از آن بخورد و در نتیجه عورتش ظاهر گردد و در آخر به زمین هبوط کنند.

وی افزود : دلیل برگشت آدم و حوا به بهشت روی سه مسلۀ ذیل محاسبه شده است :« اول: آدم و حوا از اشتباه خویش شدیداً رنج میبردند، میگرستند و زاری میکردند و از درگاهی خداوند مهربان آمرزش طلب میکردند که تا بالاخره دعا و توبۀ شان مورد قبول الله(ج) قرار گرفت و دامنۀ رحمت دوباره بروی شان گشوده شد.دوم: خداوند متعال وعده کرده بود که دنیا جای ابدی آدم نخواهد بود و به بهشت دو باره برخواهد گشت.

سوم : شیطان با همچو مکر و حیله گمان میکرد که آدم و حوا را از فیض و نعمت های بهشت و از رحمت الله دور ساخته و برای همیشه آنها را مأیوس و نا امید خواهد کرد . اما الله تصویر و خیال بافی های ابلیس را دگرگون نمود و توبه ی آدم و حوا را پذیرفت و آنها را دو باره مورد نوازش قرار داد و با لطف و کرم متوجه آنها گردید و رفتن آنها را دو باره به بهشت وعده داد. لیکن پروردگار عالم برخلاف ابلیس را اضافه تر تحقیر و مأیوس گردانید تا وقتی که زنده است اشک ریزد و نا امید زندگی نماید.

 

 

حجت الاسلام عبدالکریم بهجت پور در پایان روضه ی حضرت اباعبدالله الحسین (ع) را قرائت نمود و در این راستا تصریح نمود : هنگام مصیبت عظمی فرا رسیده بود. حالت ضعف بر امام (ع) مستولی شده بود، هر کس با هر وسیله‌ای که در اختیار داشت به آن حضرت ضربه می‌زد، ولی هر کس به قصد کشتن نزدیک آن بزرگوار می‌شد، لرزه بر اندامش می‌افتاد و به عقب بر می‌گشت. «مالک بن نمیر» نزدیک رفت و شمشیری بر فرق مبارکش زد که خون از سر آن حضرت جاری شد. امام حسین(ع) فرمود: «هرگز با آن دست، غذا و آب نخوری و خدا تو را با ظالمان محشور گرداند». در تواریخ آمده است که او پس از آن چون بیچارگان در نهایت فقر و تنگدستی به سر می‌برد و دستانش از کار افتاد. «زُرعة بن شریک» ضربه‌ای بر دست چپ آن حضرت وارد ساخت. «سنان بن انس» با دو سلاح نیزه و شمشیر ضرباتی بر حضرت وارد ساخت، و به آن افتخار می‌کرد! زمان به کندی می‌گذشت و جهان در انتظار حادثه‌ای عظیم بود. عمر سعد می‌خواست که کار سریعتر تمام شود و انتظار به پایان رسد. به خولی بن یزید که در کنارش بود دستور داد که کار امام حسین (ع) را تمام کند. وی پیش رفت تا سر از بدن آن حضرت جدا سازد ولی لرزه بر اندامش افتاد و به عقب برگشت. «سنان بن انس»  بنا به نقلی جلو رفت و شمشیری را حواله گلوی مبارک امام کرد و گفت: «ترا می‌کشم و سر از بدنت جدا می‌کنم در حالی که می‌دانم تو پسر رسول خدایی و پدر و مادرت بهترین خلق خدایند!»  پس سر مبارک امام را از بدن جدا کرد. در روایت دیگر، شمر بن ذی الجوشن در خشم شد و روی سینه مبارک امام حسین(ع) نشست و محاسن آن حضرت را به دست گرفت و چون خواست امام را به قتل برساند، آن حضرت لبخندی زد و فرمود: «آیا مرا می‌کشی در حالی که می‌دانی من کیستم؟» شمر گفت: «آری، تو را خوب می‌شناسم، مادرت فاطمه زهرا و پدرت علی مرتضی و جدت محمد مصطفی است، تو را می‌کشم و باکی ندارم!» پس با دوازده ضربه ، سر مبارک امام حسین(ع) را از بدن جدا ساخت.

از دیگر برنامه های این سوگواری می توان به« ذکر مصیبت و نوحه سرایی کربلایی بهروز حسنوند» اشاره کرد .

 



:: بازدید از این مطلب : 1934
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
به پایگاه خبری تحلیلی شوش نیوز خوش آمدید
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان خبرگزاری شوش نیوز و آدرس shoushnews.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.